«آسیدعلی» فرمانده بزرگ جنگ كه «سیامك فردا» روشنفكر و نویسنده و محقق را در جنگ راهبری و امیری میكرده است به گونهای كه سیامك «مهدی» شده و
... ارادتش شمس و مولانایی بوده است و مانده. در بهترین جای ذهن او نقش داشته است به گونهای كه «سیامك» یا همان «مهدی فردا» پس از شهادت، به تنها دختر چهار سالهاش كه «آتیه» نام دارد و اینك 24 ساله است را وصیت كرده كه هر وقت دچار مشكل شد نزد فرماندهاش آسیدعلی برود. دختر كه فیلمساز است و اهل خرد و تحلیل به وصیت پدرش عمل نمیكند. بیآنكه آسیدعلی را بشناسد یا بداند نفیاش میكند و معتقد است اعتقاد پدرش به بیست سال پیش برمیگردد و امروزی نیست. به اصرار مادر دردمندش كه هجر پدر او را شكسته، به سراغ آسیدعلی میرود. اما نمییابدش. نیافتن و نبودن آسیدعلی دختر را بیشتر متمایل به پیگیری میكند و میگردد و مییابد و وقتی مییابد او شبیه هیچ كدام از تصورات دختر نیست و همان تازگی را دارد كه بیست سال پیش برای پدر داشته است. اما لببسته و دلخسته فقط میشنود اما نمیگوید و آتیه میخواهد بداند پس «آسیدعلی» اینك باید بگوید نه بشنود. كه به اصرار دختر میگوید. اما گفتنش را تحملی باید و شنوایی گوش. نه گوش سر كه گوش دل كه گوش جان. و جان جلا مییابد به عشق. به آغاز. آغازی عاشقانه از حقیقت. دریافت. مكاشفه.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
«آسیدعلی» فرمانده بزرگ جنگ كه «سیامك فردا» روشنفكر و نویسنده و محقق را در جنگ راهبری و امیری میكرده است به گونهای كه سیامك «مهدی» شده و ارادتش شمس و مولانایی بوده است و مانده. در بهترین جای ذهن او نقش داشته است به گونهای كه «سیامك» یا همان «مهدی فردا» پس از شهادت، به تنها دختر چهار سالهاش كه «آتیه» نام دارد و اینك 24 ساله است را وصیت كرده كه هر وقت دچار مشكل شد نزد فرماندهاش آسیدعلی برود. دختر كه فیلمساز است و اهل خرد و تحلیل به وصیت پدرش عمل نمیكند. بیآنكه آسیدعلی را بشناسد یا بداند نفیاش میكند و معتقد است اعتقاد پدرش به بیست سال پیش برمیگردد و امروزی نیست. به اصرار مادر دردمندش كه هجر پدر او را شكسته، به سراغ آسیدعلی میرود. اما نمییابدش. نیافتن و نبودن آسیدعلی دختر را بیشتر متمایل به پیگیری میكند و میگردد و مییابد و وقتی مییابد او شبیه هیچ كدام از تصورات دختر نیست و همان تازگی را دارد كه بیست سال پیش برای پدر داشته است. اما لببسته و دلخسته فقط میشنود اما نمیگوید و آتیه میخواهد بداند پس «آسیدعلی» اینك باید بگوید نه بشنود. كه به اصرار دختر میگوید. اما گفتنش را تحملی باید و شنوایی گوش. نه گوش سر كه گوش دل كه گوش جان. و جان جلا مییابد به عشق. به آغاز. آغازی عاشقانه از حقیقت. دریافت. مكاشفه.