زیر پوست شهر

۱۳۷۹ |۹۱ دقیقه | درام | 7.3
طوبی، زن کارگری که زندگی فقیرانه‌ای دارد، برخلاف عقیده شوهرش محمود و پسر بزرگش عباس، دوست دارد در همان خانه محقرش زندگی کند. پسر کوچک ترش علی، ... که به مادرش سواد می‌آموزد در بحبوحه انتخابات مجلس ششم، به مسائل سیاسی کشورش علاقه‌مند است و در فعالیت‌های انتخاباتی شرکت دارد و هر از گاهی پایش به کلانتری کشیده می‌شود. عباس که رؤیای سفر به ژاپن را در سر دارد و در یک کارگاه پوشاک کار می‌کند، دل در گروی عشق دختری می‌بندد، دختر بزرگ‌تر خانواده که حامله‌است، پس از کتک خوردن از شوهرش با دختر کوچکش به خانه مادرش برمی آید ولی بعدها با وساطت طوبی به خانه‌اش برمی‌گردد. عباس و پدرش، در غیاب طوبی، قباله خانه را به «معمار» که خریدار خانه‌ است می‌دهند. در حالی که مریم خانم، همسایه و همکار طوبی در کارخانه در تدارک جشن عروسی سمیه دختر بزرگ‌ترش است، معصومه دختر کوچکش، به دلیل کتکی که از برادرش به خاطر دیرآمدنش به خانه خورده، از خانه فرار می‌کند. محبوبه، دختر کوچک طوبی که با معصومه دوست است او را در پارک ملت ملاقات می‌کند ولی توسط نیروی انتظامی دستگیر و به کلانتری برده می‌شود. طوبی که می‌خواهد قباله خانه را برای آزادی دخترش در کلانتری گرو بگذارد، متوجه می‌شود که قباله در خانه نیست. دختر را به خانه برمی‌گردانند. شرکت اخذ ویزا قلابی از آب درمی آید و عباس به کار قاچاق کشیده می‌شود. او به ارومیه می‌رود و علی که به تصمیم ناگهانی او مشکوک شده به‌طور پنهانی در پشت وانت او سوار می‌شود و درمی یابد که او قرار است لباس‌هایی که در میان آن‌ها مواد مخدر جاسازی شده به محلی تحویل دهد. علی لباس‌ها را بیرون می‌ریزد، عباس پس از پیدا کردن برادرش در پشت وانت او را به شدت کتک می‌زند ولی بعد با هم برمی‌گردند. طوبی برای دیدار عباس به مخفیگاه او می‌رود. صاحب کار عباس هم به دنبال او می‌آید ولی با کمک مادرش فرار می‌کند. در پایان طوبی در روز انتخابات جلوی دوربین تلویزیون حرف می‌زند و به آن‌ها می‌گوید که بهتر است از درون قلب او تصویربرداری کنند.
بیشتر
بازیگران
خلاصه داستان
درباره زیر پوست شهر
طوبی، زن کارگری که زندگی فقیرانه‌ای دارد، برخلاف عقیده شوهرش محمود و پسر بزرگش عباس، دوست دارد در همان خانه محقرش زندگی کند. پسر کوچک ترش علی، که به مادرش سواد می‌آموزد در بحبوحه انتخابات مجلس ششم، به مسائل سیاسی کشورش علاقه‌مند است و در فعالیت‌های انتخاباتی شرکت دارد و هر از گاهی پایش به کلانتری کشیده می‌شود. عباس که رؤیای سفر به ژاپن را در سر دارد و در یک کارگاه پوشاک کار می‌کند، دل در گروی عشق دختری می‌بندد، دختر بزرگ‌تر خانواده که حامله‌است، پس از کتک خوردن از شوهرش با دختر کوچکش به خانه مادرش برمی آید ولی بعدها با وساطت طوبی به خانه‌اش برمی‌گردد. عباس و پدرش، در غیاب طوبی، قباله خانه را به «معمار» که خریدار خانه‌ است می‌دهند. در حالی که مریم خانم، همسایه و همکار طوبی در کارخانه در تدارک جشن عروسی سمیه دختر بزرگ‌ترش است، معصومه دختر کوچکش، به دلیل کتکی که از برادرش به خاطر دیرآمدنش به خانه خورده، از خانه فرار می‌کند. محبوبه، دختر کوچک طوبی که با معصومه دوست است او را در پارک ملت ملاقات می‌کند ولی توسط نیروی انتظامی دستگیر و به کلانتری برده می‌شود. طوبی که می‌خواهد قباله خانه را برای آزادی دخترش در کلانتری گرو بگذارد، متوجه می‌شود که قباله در خانه نیست. دختر را به خانه برمی‌گردانند. شرکت اخذ ویزا قلابی از آب درمی آید و عباس به کار قاچاق کشیده می‌شود. او به ارومیه می‌رود و علی که به تصمیم ناگهانی او مشکوک شده به‌طور پنهانی در پشت وانت او سوار می‌شود و درمی یابد که او قرار است لباس‌هایی که در میان آن‌ها مواد مخدر جاسازی شده به محلی تحویل دهد. علی لباس‌ها را بیرون می‌ریزد، عباس پس از پیدا کردن برادرش در پشت وانت او را به شدت کتک می‌زند ولی بعد با هم برمی‌گردند. طوبی برای دیدار عباس به مخفیگاه او می‌رود. صاحب کار عباس هم به دنبال او می‌آید ولی با کمک مادرش فرار می‌کند. در پایان طوبی در روز انتخابات جلوی دوربین تلویزیون حرف می‌زند و به آن‌ها می‌گوید که بهتر است از درون قلب او تصویربرداری کنند.
Watch With Subtitles