سپیده بدیعی منشی شرکت بازرگانی نوین گستر به همسرش حبیب پورسعید، مدیرعامل شرکت خبر می دهد که به زودی صاحب فرزندی خواهند شد. امّا برخلاف انتظار
... با واکنش سرد او مواجه می شود. در همین روز حبیب از تأیید صلاحیتش برای شرکت در انتخابات مجلس نیز باخبر می شود. حبیب، به جز سپیده، همسر دیگر و دو فرزند دارد و آنها از وجود سپیده مطلع نیستند. حبیب که در بحران گرفتار آمده، تولد این بچه را صلاح نمی بیند اما سپیده هم در برابر مخالفتهای حبیب، مقاومت میکند. حبیب با راهنمایی دوست دفتردارش تصمیم می گیرد تا با صحنه سازی، ارتباط با سپیده را انکار کند و به همین منظور ابتدا حبیب با حیله سپیده و مادرش را به بهانه گردش، راهی کیش می کند و در غیاب او تمامی مدارکی و عکسهایی که دال بر ارتباط او و سپیده است از بین میبرد. سپیده در بازگشت که تمامی زندگی اش را برباد رفته می بیند به دیدار منیر همسر اول حبیب میرود. منیر که پدرش باعث پیشرفت و تمول و تأیید صلاحیت او در انتخابات مجلس بوده، عصبانی از این دورویی در دیدار با حبیب، به طور جدی خواستار از بین بردن بچه سپیده میشود و تھدید می کند در غیر این صورت پرده از کارهای او برخواهد داشت.
حبیب بار دیگر از سپیده میخواهد که بچه اش را از بین ببرد و نهایتاً درگیری بینشان پیش آمده و منتج به سقط شدن بچه او میشود.
سپیده که به خشم آمده برای انتقام از حبیب به شرکت رفته و مدارکی را که نشان دهنده اعمال خلاف، دزدی ها و رشوه گیریهای او در طول سال هاست، به پدرزن حبیب می رساند.
سپیده همزمان با راهنمایی وکیلش روی جنین آزمایش هایی انجام میدهد که نهایتاً ثابت میکند حبیب پدر بچه است. رئیس دادگاه در حکم نهایی خود میگوید که تمام گفته ها و شکایت های سپیده و وکیل او توطئه ای از سوی جناح رقیب حبیب است و از سوی دیگر نیز مردانی سیاه پوش سپیده را در خانه اش غافلگیر و باعث مرگش می شوند و صحنه را به ترتیبی آماده می کنند که به نظر برسد سپیده با خوردن قرص خودکشی کرده است.
انتخابات برگزار و حبیب به مجلس راه می یابد، اما پدرزن حبیب برای تنبیه او، وادارش می کند که از نمایندگی مجلس استعفا داده و از ورود به شرکت نیز او را منع میکند. حبیب حالا واقعا تنهاست.حبیب راه های مختلفی را برای این که جایگاه گذشته و خانواده اش را به دست آورد، پیش میگیرد اما در همه حال پدرزنش سد راه است...
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
سپیده بدیعی منشی شرکت بازرگانی نوین گستر به همسرش حبیب پورسعید، مدیرعامل شرکت خبر می دهد که به زودی صاحب فرزندی خواهند شد. امّا برخلاف انتظار با واکنش سرد او مواجه می شود. در همین روز حبیب از تأیید صلاحیتش برای شرکت در انتخابات مجلس نیز باخبر می شود. حبیب، به جز سپیده، همسر دیگر و دو فرزند دارد و آنها از وجود سپیده مطلع نیستند. حبیب که در بحران گرفتار آمده، تولد این بچه را صلاح نمی بیند اما سپیده هم در برابر مخالفتهای حبیب، مقاومت میکند. حبیب با راهنمایی دوست دفتردارش تصمیم می گیرد تا با صحنه سازی، ارتباط با سپیده را انکار کند و به همین منظور ابتدا حبیب با حیله سپیده و مادرش را به بهانه گردش، راهی کیش می کند و در غیاب او تمامی مدارکی و عکسهایی که دال بر ارتباط او و سپیده است از بین میبرد. سپیده در بازگشت که تمامی زندگی اش را برباد رفته می بیند به دیدار منیر همسر اول حبیب میرود. منیر که پدرش باعث پیشرفت و تمول و تأیید صلاحیت او در انتخابات مجلس بوده، عصبانی از این دورویی در دیدار با حبیب، به طور جدی خواستار از بین بردن بچه سپیده میشود و تھدید می کند در غیر این صورت پرده از کارهای او برخواهد داشت.<br />
حبیب بار دیگر از سپیده میخواهد که بچه اش را از بین ببرد و نهایتاً درگیری بینشان پیش آمده و منتج به سقط شدن بچه او میشود.<br />
سپیده که به خشم آمده برای انتقام از حبیب به شرکت رفته و مدارکی را که نشان دهنده اعمال خلاف، دزدی ها و رشوه گیریهای او در طول سال هاست، به پدرزن حبیب می رساند.<br />
سپیده همزمان با راهنمایی وکیلش روی جنین آزمایش هایی انجام میدهد که نهایتاً ثابت میکند حبیب پدر بچه است. رئیس دادگاه در حکم نهایی خود میگوید که تمام گفته ها و شکایت های سپیده و وکیل او توطئه ای از سوی جناح رقیب حبیب است و از سوی دیگر نیز مردانی سیاه پوش سپیده را در خانه اش غافلگیر و باعث مرگش می شوند و صحنه را به ترتیبی آماده می کنند که به نظر برسد سپیده با خوردن قرص خودکشی کرده است.<br />
انتخابات برگزار و حبیب به مجلس راه می یابد، اما پدرزن حبیب برای تنبیه او، وادارش می کند که از نمایندگی مجلس استعفا داده و از ورود به شرکت نیز او را منع میکند. حبیب حالا واقعا تنهاست.حبیب راه های مختلفی را برای این که جایگاه گذشته و خانواده اش را به دست آورد، پیش میگیرد اما در همه حال پدرزنش سد راه است...
