The movie is currently not available.
Submit a request to get notified when this movie is added to IMVBox:

خورشید مصر

۱۳۸۱ |۸۳ دقیقه | انیمیشن , تاریخی | 5.3
یعقوب پیامبر نگران و منتظر است تا همسرش راحیل، فرزندشان را به دنیا بیاورد. اما راحیل نگران یوسف کوچک است و پیش از به دنیا آمدن نوزادش، یوسف را ... به یعقوب نبی (ع) میسپارد. کودک زیبایی به دنیا می آید که نامش را بنیامین میگذارند اما راحیل از درد زایمان جان می سپارد و این آغاز تنهایی یوسف است. برادران نانتی اش او را آزار میدهند. یوسف در تنهایی با ستاره ای درددل می کند که مادرش را به یاد می آورد. شبی یوسف خواب می بیند که ماه و ستارگان به او تعظیم می کنند. یوسف خواب خود را برای پدر تعریف می کند، یعقوب مقامی بزرگ را برای او پیشگویی میکند و از یوسف می خواهد تا خوابش را برای کسی تعریف نکند.
برادران یوسف که سخت به او حسادت میکنند، در راه یک مأموریت او را به بیابان برده و در چاه می اندازند ولی به اذن پروردگار یوسف در چاه زنده میماند. برادران پیراهن خونی یوسف را نزد پدر برده و میگویند که یوسف توسط گرگ دریده شده است. کاروانی که از کنار چاه میگذرد، یوسف را از چاه بیرون کشیده و بعد او را به غلامی به عزیز مصر، که فرزندی ندارد میفروشند. سالها بعد، یوسف مردی جوان و زیبا می شود، زلیخا به یوسف دل میبندد و سعی میکند. او را بفریبد، اما یوسف با نیروی ایمان از این وسوسه میگذرد، اما زلیخا، از ترس خبردار شدن عزیز مصر از واقعیت امر، حقیقت را وارونه جلوه داده و سبب می شود تا عزیز مصر یوسف را به زندان بیاندازد. روزهای زندان طولانی می شود. یوسف با توانایی تعبیر خواب که از جانب خداوند به او هدیه شده، خواب دو زندانی را به درستی تعبیر می کند، برای یکی مجازات و برای دیگری خلاصی از زندان را پیشگویی می کند. که این اتفاق عیناً رخ میدهد. سالها بعد وقتی تمام خواب گزاران مصر در تعبیر خواب پادشاه درمی مانند، به یاد یوسف می افتند، یوسف موفق می شود تا خواب عزیز مصر را تعبیر کند. خوابی که معنایش قحطی قریب الوقوع است، پاداش این تعبیر آزادی یوسف از زندان است، یوسف، مصر را از بلای گرسنگی ناشی از قحطی نجات میدهد و به مقامی بزرگ در دربار مصر میرسد. روزی که برادرانش از شهر قحطی زده کنعان به منظور تأمین آذوقه به مصر می آیند، یوسف از گناه آنان در میگذرد، یوسف که دریافته پدر از غم دوری او نابینا شده، راهی دیدار با پدر می شود ولی بوی پیراهن یوسف، قبل از رسیدن او به کنعان، موجب می شود که چشمان پدر بینا شود.
بیشتر
بازیگران
خلاصه داستان
درباره خورشید مصر
یعقوب پیامبر نگران و منتظر است تا همسرش راحیل، فرزندشان را به دنیا بیاورد. اما راحیل نگران یوسف کوچک است و پیش از به دنیا آمدن نوزادش، یوسف را به یعقوب نبی (ع) میسپارد. کودک زیبایی به دنیا می آید که نامش را بنیامین میگذارند اما راحیل از درد زایمان جان می سپارد و این آغاز تنهایی یوسف است. برادران نانتی اش او را آزار میدهند. یوسف در تنهایی با ستاره ای درددل می کند که مادرش را به یاد می آورد. شبی یوسف خواب می بیند که ماه و ستارگان به او تعظیم می کنند. یوسف خواب خود را برای پدر تعریف می کند، یعقوب مقامی بزرگ را برای او پیشگویی میکند و از یوسف می خواهد تا خوابش را برای کسی تعریف نکند.<br /> برادران یوسف که سخت به او حسادت میکنند، در راه یک مأموریت او را به بیابان برده و در چاه می اندازند ولی به اذن پروردگار یوسف در چاه زنده میماند. برادران پیراهن خونی یوسف را نزد پدر برده و میگویند که یوسف توسط گرگ دریده شده است. کاروانی که از کنار چاه میگذرد، یوسف را از چاه بیرون کشیده و بعد او را به غلامی به عزیز مصر، که فرزندی ندارد میفروشند. سالها بعد، یوسف مردی جوان و زیبا می شود، زلیخا به یوسف دل میبندد و سعی میکند. او را بفریبد، اما یوسف با نیروی ایمان از این وسوسه میگذرد، اما زلیخا، از ترس خبردار شدن عزیز مصر از واقعیت امر، حقیقت را وارونه جلوه داده و سبب می شود تا عزیز مصر یوسف را به زندان بیاندازد. روزهای زندان طولانی می شود. یوسف با توانایی تعبیر خواب که از جانب خداوند به او هدیه شده، خواب دو زندانی را به درستی تعبیر می کند، برای یکی مجازات و برای دیگری خلاصی از زندان را پیشگویی می کند. که این اتفاق عیناً رخ میدهد. سالها بعد وقتی تمام خواب گزاران مصر در تعبیر خواب پادشاه درمی مانند، به یاد یوسف می افتند، یوسف موفق می شود تا خواب عزیز مصر را تعبیر کند. خوابی که معنایش قحطی قریب الوقوع است، پاداش این تعبیر آزادی یوسف از زندان است، یوسف، مصر را از بلای گرسنگی ناشی از قحطی نجات میدهد و به مقامی بزرگ در دربار مصر میرسد. روزی که برادرانش از شهر قحطی زده کنعان به منظور تأمین آذوقه به مصر می آیند، یوسف از گناه آنان در میگذرد، یوسف که دریافته پدر از غم دوری او نابینا شده، راهی دیدار با پدر می شود ولی بوی پیراهن یوسف، قبل از رسیدن او به کنعان، موجب می شود که چشمان پدر بینا شود.
Watch With Subtitles