رقص در غبار‎‎

۱۳۸۱ |۹۹ دقیقه | درام , عاشقانه | 6.7
نظر جوانی که در مینی بوسی با ریحانه آشنا شده، بعد از مدت کوتاهی با او ازدواج می کند و علیرغم علاقه فراوانی که به او دارد به دلیل حرفهای ناپسندی ... که در مورد مادر ریحانه بین همسایه ها شایع است و اصرار خانواده اش ناچار می شود تا ریحانه را طلاق دهد. ریحانه، بدون هیچ عکس العملی، اقدام نظر را می پذیرد و نظر نیز خود را موظف و متعهد به پرداخت مهریه ریحانه میداند. لذا مجدداً به سر کار قبلی اش بازمیگردد، کار او نگهداری اسب هایی است که با تزریق سم مار به آنها، پادزهر تهیه می شود. یک روز پلیس برای دستگیری نظر به جهت عدم توانایی اش در عمل کردن به تعهد مالی که داده است، به محل کارش میرود، اما نظر دست به فرار میزند و سوار ماشینی می شود که متعلق به مارگیری منزوی، کم حرف و خشن است. نظر با مارگیر به وسط بیابانی می رسد که مارگیر، مارها را از آنجا میگیرد. مرد مارگیر وقتی متوجه نظر می شود، او را از خود می راند، بدون این که حتی کلمه ای با او صحبت کند. نظر، سرگشته و هراسان میان بیابان، بی آن که راه بازگشتی داشته باشد، چاره ای جز مقاومت ندارد لذا تصمیم میگیرد همان جا بماند و مار بگیرد و پس از کمی تلاش موفق میشود یک مار بگیرد، اما آن را چون از دمش گرفته مار انگشت حلقه دست چپش را نیش میزند. مارگیر ناچار می شود تا انگشت او را قطع کرده و در ظرفی پر از یخ قرار دهد و سپس سعی می کند تا نظر را به بیمارستان برساند که انگشت را به دستش وصل کند.
در راه مرد مارگیر، برای اولین بار اززندگی اش براى او حرف میزند و میگوید چگونه مردی را که به همسرش نظر داشته خفه کرده و محکوم به زندان شده است اما وقتی از زندان فرار کرده، متوجه ازدواج همسرش با مرد دیگری شده است. نظر هم از ریحانه میگوید و این که اگر او با کسی ازدواج کرده و خوشبختش کند، خیلی هم خوشحال خواهد شد. در بیمارستان برای عمل پول می خواهند. مرد مارگیر این پول را فراهم میکند، اما نظر پول او را برداشته و از بیمارستان فرار میکند و پول را کامل به ریحانه می رساند، او شادمان از این حرکتش، کمی بعد ماشین و وسایل مارگیر را نزد دکه داری که خواهان خرید ماشین مارگیر بوده میبیند و میفهمد که مارگیر برای تهیه پول بیمارستان و عمل جراحی اش، ماشین اش را فروخته است .
بیشتر
بازیگران
خلاصه داستان
درباره رقص در غبار‎‎
نظر جوانی که در مینی بوسی با ریحانه آشنا شده، بعد از مدت کوتاهی با او ازدواج می کند و علیرغم علاقه فراوانی که به او دارد به دلیل حرفهای ناپسندی که در مورد مادر ریحانه بین همسایه ها شایع است و اصرار خانواده اش ناچار می شود تا ریحانه را طلاق دهد. ریحانه، بدون هیچ عکس العملی، اقدام نظر را می پذیرد و نظر نیز خود را موظف و متعهد به پرداخت مهریه ریحانه میداند. لذا مجدداً به سر کار قبلی اش بازمیگردد، کار او نگهداری اسب هایی است که با تزریق سم مار به آنها، پادزهر تهیه می شود. یک روز پلیس برای دستگیری نظر به جهت عدم توانایی اش در عمل کردن به تعهد مالی که داده است، به محل کارش میرود، اما نظر دست به فرار میزند و سوار ماشینی می شود که متعلق به مارگیری منزوی، کم حرف و خشن است. نظر با مارگیر به وسط بیابانی می رسد که مارگیر، مارها را از آنجا میگیرد. مرد مارگیر وقتی متوجه نظر می شود، او را از خود می راند، بدون این که حتی کلمه ای با او صحبت کند. نظر، سرگشته و هراسان میان بیابان، بی آن که راه بازگشتی داشته باشد، چاره ای جز مقاومت ندارد لذا تصمیم میگیرد همان جا بماند و مار بگیرد و پس از کمی تلاش موفق میشود یک مار بگیرد، اما آن را چون از دمش گرفته مار انگشت حلقه دست چپش را نیش میزند. مارگیر ناچار می شود تا انگشت او را قطع کرده و در ظرفی پر از یخ قرار دهد و سپس سعی می کند تا نظر را به بیمارستان برساند که انگشت را به دستش وصل کند.<br /> در راه مرد مارگیر، برای اولین بار اززندگی اش براى او حرف میزند و میگوید چگونه مردی را که به همسرش نظر داشته خفه کرده و محکوم به زندان شده است اما وقتی از زندان فرار کرده، متوجه ازدواج همسرش با مرد دیگری شده است. نظر هم از ریحانه میگوید و این که اگر او با کسی ازدواج کرده و خوشبختش کند، خیلی هم خوشحال خواهد شد. در بیمارستان برای عمل پول می خواهند. مرد مارگیر این پول را فراهم میکند، اما نظر پول او را برداشته و از بیمارستان فرار میکند و پول را کامل به ریحانه می رساند، او شادمان از این حرکتش، کمی بعد ماشین و وسایل مارگیر را نزد دکه داری که خواهان خرید ماشین مارگیر بوده میبیند و میفهمد که مارگیر برای تهیه پول بیمارستان و عمل جراحی اش، ماشین اش را فروخته است .
Watch With Subtitles