The movie is currently not available.
Submit a request to get notified when this movie is added to IMVBox:

طلای سرخ

۱۳۸۱ |۹۵ دقیقه | درام , دلهره آور | 7.4
رضا، که وضعیت جسمی و روحی مناسبی ندارد، کار رساندن پیتزا به در منازل با موتورسیکلت، برایش دشوار است.علی برادر همسر آینده اش، سعی می کند تا ... مراقب او باشد.یک روز، رضا و علی، کیف خالی را در جوی آب پید میکنند که توسط ربایندگان خیابانی، در آنجا رها شده است. یک حلقه انگشتری بریده شده به همراه یک قبض رسید برای یک گردنبند در ته کیف باقی مانده است. رضا و علی برای کنجکاوی به آدرس قبض، که یک جواهرفروشی شیک است، مراجعه میکنند. اما جواهرفروش درب را به روی آنها باز نمیکند.
رضا که با توصیه های علی متقاعد شده، امیدوارانه کارش را دنبال کرده و به ازدواج با نامزدش و زندگی خوب مشترکشان بیاندیشد، یک روز تصمیم میگیرد تا نامزدش را به همان جواهرفروشی برد. این بار جواهرفروش در را باز می کند اما وقتی متوجه می شود آنها قادر به خرید جواهرات گران قیمت نیستند، با احترام آن دو را به طلافروشی های بازار حواله میدهد.رضا که غرورش توسط جواهرفروش، بخصوص در برابر نامزدش شکسته شده، از این همه اختلاف طبقاتی موجود، پریشان و افسرده می شود.این حادثه به علاوه مشاهده تصادف و مرگ یکی از همکارانش که به تازگی ازدواج کرده، او را که به طور خفیفی دچار بیماری اسکیزوفرنی است، بهم می ریزدامّا روند فعالیت پیتزافروشی ادامه دارد و همان شب رضا در حالی که تعادل روحی مناسبی ندارد، پیتزا به منزل مرد جوان ثروتمندی در آپارتمانی بسیار گران قیمت می برد و وقتی توسط او دعوت به شام می شود، رها از شرایطی که دارد، شب خوشی را بزعم خود می گذراند.اما روز بعد، مجموعه رویدادهایی در طول یک هفته بر او گذشته، رضا را به تصمیمی غیرمعقول - سرقت از جواهرفروشی - می رساند و تلاش های علی برای انصراف او از این حرکت بی نتیجه می ماند... یک روز صبح زود، رضا به همراه مرد جواهرفروش، وارد مغازه اش می شود و با تهدید به قتل او را وادار میکند تا گاوصندوق جواهرات را برایش بگشاید. جواهرفروش در یک فرصت آژیر را به صدا در می آورد. در مغازه روی هردو قفل می شود و رضا در شرایطی آشفته و درهم ریخته روانی اقدام به قتل جواهرفروش می کند و سپس در پیش چشم مردمی که در پشت شیشه های مغازه جمع شده اند اسلحه را روی قلب خود می گذارد و شلیک می کند...
بیشتر
بازیگران
خلاصه داستان
درباره طلای سرخ
رضا، که وضعیت جسمی و روحی مناسبی ندارد، کار رساندن پیتزا به در منازل با موتورسیکلت، برایش دشوار است.علی برادر همسر آینده اش، سعی می کند تا مراقب او باشد.یک روز، رضا و علی، کیف خالی را در جوی آب پید میکنند که توسط ربایندگان خیابانی، در آنجا رها شده است. یک حلقه انگشتری بریده شده به همراه یک قبض رسید برای یک گردنبند در ته کیف باقی مانده است. رضا و علی برای کنجکاوی به آدرس قبض، که یک جواهرفروشی شیک است، مراجعه میکنند. اما جواهرفروش درب را به روی آنها باز نمیکند.<br /> رضا که با توصیه های علی متقاعد شده، امیدوارانه کارش را دنبال کرده و به ازدواج با نامزدش و زندگی خوب مشترکشان بیاندیشد، یک روز تصمیم میگیرد تا نامزدش را به همان جواهرفروشی برد. این بار جواهرفروش در را باز می کند اما وقتی متوجه می شود آنها قادر به خرید جواهرات گران قیمت نیستند، با احترام آن دو را به طلافروشی های بازار حواله میدهد.رضا که غرورش توسط جواهرفروش، بخصوص در برابر نامزدش شکسته شده، از این همه اختلاف طبقاتی موجود، پریشان و افسرده می شود.این حادثه به علاوه مشاهده تصادف و مرگ یکی از همکارانش که به تازگی ازدواج کرده، او را که به طور خفیفی دچار بیماری اسکیزوفرنی است، بهم می ریزدامّا روند فعالیت پیتزافروشی ادامه دارد و همان شب رضا در حالی که تعادل روحی مناسبی ندارد، پیتزا به منزل مرد جوان ثروتمندی در آپارتمانی بسیار گران قیمت می برد و وقتی توسط او دعوت به شام می شود، رها از شرایطی که دارد، شب خوشی را بزعم خود می گذراند.اما روز بعد، مجموعه رویدادهایی در طول یک هفته بر او گذشته، رضا را به تصمیمی غیرمعقول - سرقت از جواهرفروشی - می رساند و تلاش های علی برای انصراف او از این حرکت بی نتیجه می ماند... یک روز صبح زود، رضا به همراه مرد جواهرفروش، وارد مغازه اش می شود و با تهدید به قتل او را وادار میکند تا گاوصندوق جواهرات را برایش بگشاید. جواهرفروش در یک فرصت آژیر را به صدا در می آورد. در مغازه روی هردو قفل می شود و رضا در شرایطی آشفته و درهم ریخته روانی اقدام به قتل جواهرفروش می کند و سپس در پیش چشم مردمی که در پشت شیشه های مغازه جمع شده اند اسلحه را روی قلب خود می گذارد و شلیک می کند...
Watch With Subtitles