گلی و رضی، زوج جوانی هستند که علیرغم گذشت دو سال از مراسم عقدشان به دلیل فقر و مشکلات اقتصادی هنوز نتوانسته اند خانه کوچکی برای خود تهیه کنند.
... آن دو همیشه در عالم رویا هستند و یکدیگر را شاهزاده و سیندرلا خطاب می کنند. یک روز رضی از سوی مجسمه سازی سفارشی میگیرد تا مجسمه ای را با ژیان کهنه و فرسوده ای که دارد به مقصد برساند. رضی همراه گلی سوار بر ژیان، سفر شهری خود را آغاز میکنند و چون مسیر طولانی است آن دو با یکدیگر غرق در رویاها، زندگی و خوشبختی می شوند. وقتی برای تحویل مجسمه به مقصد می رسند با خانه ای بزرگ و مجلل روبرو می شوند، شبیه همان خانه ای که آنها به طور مرتب در رویاهایشان مجسم میکنند. حالا واقعیت پیش روست اما فاصله ای بعید با رویای ایشان دارد. چنان افسرده و غمگین می شوند که ساعاتی خود را نمی شناسند. اما در راه بازگشت، باز این رضی است که رویا را پیش میکشد و میگوید میتواند با دوچرخ جلوی ژیان همه ی مسیر را طی کند و اگر چنین شود پس رویاهایشان رنگ واقعیت خواهد گرفت. در مسیری که آن دو طی میکنند هر کسی از کار گلی و رضی، و ژیان پادرهوایشان، تفسیر خاص خود را دارد، جناح های سیاسی، درست نگاه مقابل مردم عادی و کنجکاو را دارند. خبرنگاران رادیو و تلویزیون که از این امر آگاه شده اند به سرعت این رویداد را پوشش میدهند، روزنامه ها هریک به رغم خویش تفسیر میکنند حتی فرهنگستان لغت نیز با وضعیت پیش آمده اعلام میکند که به جای اصطلاح «پا در هوا»، از این پس باید اصطلاح «لنگ در هوا» استفاده شود. شهر به هم می ریزد و نهایتاً گروهی موتورسوار با چماق هایشان گلی و رضی را می زنند و ژیان آنها را تبدیل به آهن پاره قراضه ای می کنند و بدین ترتیب در پایان شب گلی و رضی در حالی که مجروح و خونین هستند به این باور میرسند که بهتر است نگرش واقع گرایانه را جایگزین نگاه رویایی خویش کنند!
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
گلی و رضی، زوج جوانی هستند که علیرغم گذشت دو سال از مراسم عقدشان به دلیل فقر و مشکلات اقتصادی هنوز نتوانسته اند خانه کوچکی برای خود تهیه کنند. آن دو همیشه در عالم رویا هستند و یکدیگر را شاهزاده و سیندرلا خطاب می کنند. یک روز رضی از سوی مجسمه سازی سفارشی میگیرد تا مجسمه ای را با ژیان کهنه و فرسوده ای که دارد به مقصد برساند. رضی همراه گلی سوار بر ژیان، سفر شهری خود را آغاز میکنند و چون مسیر طولانی است آن دو با یکدیگر غرق در رویاها، زندگی و خوشبختی می شوند. وقتی برای تحویل مجسمه به مقصد می رسند با خانه ای بزرگ و مجلل روبرو می شوند، شبیه همان خانه ای که آنها به طور مرتب در رویاهایشان مجسم میکنند. حالا واقعیت پیش روست اما فاصله ای بعید با رویای ایشان دارد. چنان افسرده و غمگین می شوند که ساعاتی خود را نمی شناسند. اما در راه بازگشت، باز این رضی است که رویا را پیش میکشد و میگوید میتواند با دوچرخ جلوی ژیان همه ی مسیر را طی کند و اگر چنین شود پس رویاهایشان رنگ واقعیت خواهد گرفت. در مسیری که آن دو طی میکنند هر کسی از کار گلی و رضی، و ژیان پادرهوایشان، تفسیر خاص خود را دارد، جناح های سیاسی، درست نگاه مقابل مردم عادی و کنجکاو را دارند. خبرنگاران رادیو و تلویزیون که از این امر آگاه شده اند به سرعت این رویداد را پوشش میدهند، روزنامه ها هریک به رغم خویش تفسیر میکنند حتی فرهنگستان لغت نیز با وضعیت پیش آمده اعلام میکند که به جای اصطلاح «پا در هوا»، از این پس باید اصطلاح «لنگ در هوا» استفاده شود. شهر به هم می ریزد و نهایتاً گروهی موتورسوار با چماق هایشان گلی و رضی را می زنند و ژیان آنها را تبدیل به آهن پاره قراضه ای می کنند و بدین ترتیب در پایان شب گلی و رضی در حالی که مجروح و خونین هستند به این باور میرسند که بهتر است نگرش واقع گرایانه را جایگزین نگاه رویایی خویش کنند!
