Memory - Yad - یاد

A scout group consisting of an observer, a signaller and a guard,moves towards the enemy before the attack begins, to inform the troops of the route enemy forces take. The observer and the signaller are talking about the past along the way. After a while, they see two Iraqi patrols, killing one of them and capturing the other. The captured Iraqi injures the guard and escapes but he jumps into the minefield and gets killed. The scout group face an old man on the path that insists on taking him to the frontline. The old man dies and the attack ends successfully. Each of the scouts goes his way after the attack...

یک گروه دیده بانی متشکل از یک دیده بان، یک بیسیم چی و یک محافظ، قبل از شروع حمله پیشاپیش به طرف دشمن حرکت میکنند تا موقعیت مسیر را به اطلاع قوای خود برسانند. دیده بان و بیسیم چی در طول راه از گذشته خود باهم سخن می گویند . بعد از مدتی راهپیمائی با دو گشت عراقی روبرو میشوند ء یکی از آنهارا می کشند و دیگری را اسیر می کنند. اسیر در طول راه محافظ گروه را زخمی کرده و فرار می کند ولی ضمن فرار روی مین میرود و کشته میشود. گروه دیده بانی در مسیر با پیرمردی روبرو می شود که اصرار دارد او را با خود به جبهه ببرند. پیرمرد براثر یک انفجار به زمین می غلطد. حمله با پیروزی به انجام می رسد. دیده بان و بیسیم چی از یکدیگر خداحافظی می کنند . راه آنها به پایان رسیده است . هرکدام برای ادامه مبارزه به سنگرتازه ای می روند .