Old Men's School - Madreseye piremardha - مدرسه پیرمردها

Mr. Paaknahad's sons who has established a school for the deaf want to demolish it to build a shopping center in its place. They has said that their father has gone abroad, but his agent's grandson finds out that, unlike what his sons say, he is apparently being kept in what seems like to be a school for old men. He hides in Paaknahad son's car and arrives to an asylum, and with the help of other old men there and the chef, decides to save Mr. Paaknahad.

پسران آقای «پاک نهاد» مؤسس مدرسه ناشنوایان به بهانه اینکه پدر به خارج از کشور رفته، قصد دارند ساختمان قدیمی مدرسه را خراب کرده و به جای آن پاساژ بنا کنند. نوه پیشکار آقای «پاک نهاد»، برحسب تصادف درمییابد که او برخلاف گفته پسرانش در جایی نگهداری می شود که به نظر میرسد «مدرسه پیرمردها» باشد. فسقلی با پنهان شدن در اتومبیل پسران «پاک نهاد» سر از یک آسایشگاه سالمندان در می آورد. فسقلی با کمک پیرمردان ساکن آسایشگاه و سرآسپز آنجا تصمیم به نجات «پاک نهاد» میگیرد.