If a Leaf Never Falls - Agar Bargi Narizad - اگر برگی نریزد

A young lady who has a daughter and a son, both minor, takes her son to the hospital following his illness, and as her child is getting treatments, she sees in her dreams that her daughter and son are married. But as the dreams fade away, the doctor tells her how his son is expected to die soon, mentioning the way leaves fall down during autumn. The young girl tries to stop the tragedy by gathering the leaves and sticking them back on to the tree, but as the leaves fall down uncontrollably, the young boy passes away....

فرشته ، پس از مرگ شوهرش ، دو فرزند دختر و پسرش را بزرگ می کند. دخترش بیمار می شودو او را به کمک طلعت خانم در بیمارستان بستری می کنند. فرشته با پسرش شب را در بیمارستان می ماند، و در رویا ، به آینده ی فرزندانش فکر می کند. صبح روز بعد ، با پایان رویاهای فرشته ، پزشک معالج به او می گوید که کاری از دستش برای مداوای دختر بیمار او ساخته نیست، و شاید اگر برگی از درختان نریزد او سالم بماند. پسر فرشته ، اشک در چشم ، برگ های ریخته شده را به درخت ها می چسباند، به این امید که خواهرش زنده بماند؛ اما دخترک می میردو فرشته و فرزندش در کوچه ای پاییزی راه خانه را در پیش می گیرد