دکتر مینو رحمانی متخصص زنان و زایمان، شوهرش فوت شده است و در حالی که قصد دارد با «داریوش» ازدواج کند، نگران تنها فرزندش «امیر» است. امیر که با
... این وصلت مخالف است، با مادرش میانه خوبی ندارد، او بیشتر اوقات خود را با پدرام، یکی از دوستان هم¬دوره دانشگاه اش می گذراند. در یکی از روزها، پدرام که فرد خوشگذران و مرفهی است برای تفریح به اتفاق امیر از خانه خارج می شوند، اما در مسیر به دليل سرعت غیرمجاز پدرام، اتومبیل دیگری دچار حادثه سهمناکی شده و مرگ دو سرنشین آن «بهناز» و «مهسا» را موجب می شود. اما فرزندی را که بهناز حامله است توسط دکتر رحمانی زنده به دنیا آورده می شود. «پدرام» با ساده انگاری این حادثه، از صحنه تصادف می گریزد، اما خبر تصادف و مرگ دو سرنشین آن در رسانه ها به صورت گسترده ای منتشر می شود. امیر که متوجه وخامت اوضاع شده به شدت نگران می شود. امّا پدرام او را قانع می کند که سکوت اختیار کند تا پدرش ترتیب سفر هردوی آنها را به خارج بدهد در حالی که قصد او مشغول نگاه داشتن امیر و خارج شدن به موقع خود از مملکت بدون امیر است... دکتر مینو رحمانی متوجه تغییر احوالات روحی پسرش شده پس از پیگیری، به حقیقت تلخ حضور امیر در این حادثه تلخ پی می برد و پس از کشمکشی بسیار و بعد از جلب اعتماد امیر، بالاخره او را متقاعد می کند تا خود را به پلیسی معرفی کند و بدین ترتیب، پدرام، در فرودگاه، پیش از آن که بتواند به پرواز برسد، دستگیر می شود.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
دکتر مینو رحمانی متخصص زنان و زایمان، شوهرش فوت شده است و در حالی که قصد دارد با «داریوش» ازدواج کند، نگران تنها فرزندش «امیر» است. امیر که با این وصلت مخالف است، با مادرش میانه خوبی ندارد، او بیشتر اوقات خود را با پدرام، یکی از دوستان هم¬دوره دانشگاه اش می گذراند. در یکی از روزها، پدرام که فرد خوشگذران و مرفهی است برای تفریح به اتفاق امیر از خانه خارج می شوند، اما در مسیر به دليل سرعت غیرمجاز پدرام، اتومبیل دیگری دچار حادثه سهمناکی شده و مرگ دو سرنشین آن «بهناز» و «مهسا» را موجب می شود. اما فرزندی را که بهناز حامله است توسط دکتر رحمانی زنده به دنیا آورده می شود. «پدرام» با ساده انگاری این حادثه، از صحنه تصادف می گریزد، اما خبر تصادف و مرگ دو سرنشین آن در رسانه ها به صورت گسترده ای منتشر می شود. امیر که متوجه وخامت اوضاع شده به شدت نگران می شود. امّا پدرام او را قانع می کند که سکوت اختیار کند تا پدرش ترتیب سفر هردوی آنها را به خارج بدهد در حالی که قصد او مشغول نگاه داشتن امیر و خارج شدن به موقع خود از مملکت بدون امیر است... دکتر مینو رحمانی متوجه تغییر احوالات روحی پسرش شده پس از پیگیری، به حقیقت تلخ حضور امیر در این حادثه تلخ پی می برد و پس از کشمکشی بسیار و بعد از جلب اعتماد امیر، بالاخره او را متقاعد می کند تا خود را به پلیسی معرفی کند و بدین ترتیب، پدرام، در فرودگاه، پیش از آن که بتواند به پرواز برسد، دستگیر می شود.